
امروز از طرف دانشگاه جلسه ای برای دانشجویان خارجی مجتمع مسکونی ما برگزار گردید.در ابتدای جلسه خانمی در مورد
Adapting to new culture
living in the malaysia society
سخنرانی کرد.با توجه به اینکه اکثر حضار در جلسه ایرانی بودند بیشتر به ایرانیها اشاره می کرد وسعی می کرد اشتراکات فرهنگی بین ایرانیان و مالایی ها را توضیح دهد.در حین سخنرانی موقع توضیح دادن در مورد نحوه رانندگی یک ویدئو کلیپ نمایش داد.این کلیپ مربوط به یک صبح در خیابانهای تهران بود.هیچ کسی از روی خط عابر پیاده عبور نمی کرد و این مساله باعث بوق های مکرر رانندگان می شد.یکی دو نفر هم که میخواستند از روی خط عابر پیاده عبور کنند به دلیل سرعت و عدم مراعات اتومبیل ها مشکل داشتند.جالب تر از همه بک موتور سوار بدون کلاه ایمنی بود که در حین رانندگی مشغول مطالعه یک برگه بود.خانم سخنران گفت این موتور سوار مشغول خواندن نامه است.همه سرخ و زرد شده بودیم.غیرت ایرانیها دیدنی بود.خانم سخنران به باد اعتراض گرفه شد.خلاصه مجبور به عذرخواهی شد و این مساله اینقدر جلسه را تحت تاثیر قرار داد که یکی از کارمندان دانشگاه که از برگزار کنندگان اصلی جلسه بود مجبور به عذرخواهی شد.واقعیت مطلب چاره ای هم نبود.نمیشد اعتراض نکرد.باید اعتراض می کردیم.جلسه که تمام شد صحبت هایی که بین ما تایید می شد حاکی از این بود که این فیلم عین واقعیت است. مصداق مشت نمونه خرواراست.به قول نادر که خود ساکن اصفهان بوده است این فیلم تهران بود باید موتورسوارهای خمینی شهر و نجف آباد در استان اصفهان را ببینند.من بیش از چهار ماه است که در مالزی زندگی می کنم.اینقدر صدای بوق ماشین و موتور کم شنیده ام که میتوان گفت اصلاٌ نشنیده ام.به یاد دارم وقتی در خیابان دانشگاه صنعتی مورد هجمه وحشیانه یک کامیون غول پیکر قرار گرفتم یکی از سرنشینان داد کشید گفت آقا مرتضی چرا موقع رانندگی بوق نمی زنی. بوق بزن.من از آن روز متوجه شدم بوق نزنی کاهت پس معرکه است.بوق بزن هموطن.به بوق های تو میتوان قسم خورد.
Adapting to new culture
living in the malaysia society
سخنرانی کرد.با توجه به اینکه اکثر حضار در جلسه ایرانی بودند بیشتر به ایرانیها اشاره می کرد وسعی می کرد اشتراکات فرهنگی بین ایرانیان و مالایی ها را توضیح دهد.در حین سخنرانی موقع توضیح دادن در مورد نحوه رانندگی یک ویدئو کلیپ نمایش داد.این کلیپ مربوط به یک صبح در خیابانهای تهران بود.هیچ کسی از روی خط عابر پیاده عبور نمی کرد و این مساله باعث بوق های مکرر رانندگان می شد.یکی دو نفر هم که میخواستند از روی خط عابر پیاده عبور کنند به دلیل سرعت و عدم مراعات اتومبیل ها مشکل داشتند.جالب تر از همه بک موتور سوار بدون کلاه ایمنی بود که در حین رانندگی مشغول مطالعه یک برگه بود.خانم سخنران گفت این موتور سوار مشغول خواندن نامه است.همه سرخ و زرد شده بودیم.غیرت ایرانیها دیدنی بود.خانم سخنران به باد اعتراض گرفه شد.خلاصه مجبور به عذرخواهی شد و این مساله اینقدر جلسه را تحت تاثیر قرار داد که یکی از کارمندان دانشگاه که از برگزار کنندگان اصلی جلسه بود مجبور به عذرخواهی شد.واقعیت مطلب چاره ای هم نبود.نمیشد اعتراض نکرد.باید اعتراض می کردیم.جلسه که تمام شد صحبت هایی که بین ما تایید می شد حاکی از این بود که این فیلم عین واقعیت است. مصداق مشت نمونه خرواراست.به قول نادر که خود ساکن اصفهان بوده است این فیلم تهران بود باید موتورسوارهای خمینی شهر و نجف آباد در استان اصفهان را ببینند.من بیش از چهار ماه است که در مالزی زندگی می کنم.اینقدر صدای بوق ماشین و موتور کم شنیده ام که میتوان گفت اصلاٌ نشنیده ام.به یاد دارم وقتی در خیابان دانشگاه صنعتی مورد هجمه وحشیانه یک کامیون غول پیکر قرار گرفتم یکی از سرنشینان داد کشید گفت آقا مرتضی چرا موقع رانندگی بوق نمی زنی. بوق بزن.من از آن روز متوجه شدم بوق نزنی کاهت پس معرکه است.بوق بزن هموطن.به بوق های تو میتوان قسم خورد.
سلام
پاسخحذفخيلي جالب بود،خيلي ممنون كه به وبلاگ ما سر زديد،پستهايي كه تو وبلاگتون گذاشتيد واقعا عالي بودند.
چندتا سوال:
1-شما ميتونيد تو وبلاگ مجمع به ما كمك كنيد؟
2-ميتونم اين مطالبتون(خاطرات)رابا ذكر نام و منبع تو وبلاگ metal-yazduni.blogfa.com(دانشجويان متالورژي دانشگاه يزد) يا وبلاگ مجمع(mdvd.blogfa.com)بزارم؟
3-بچه كدوم محله هستيد؟؟؟(البته اين سوال زياد هم مهم نيست!!!!)
با تشکر از وبلاگ جالب شما . من از خواندن وبلاگ شما لذت می برم از اینکه بی پرده می نویسید و به نظر من تیترها را خوب انتخاب می کنید
پاسخحذفبا آرزوی موفقیت برای شما