صفحات

وبلاگ اقتصادی - اجتماعی

۱۳۸۷ آذر ۹, شنبه

به روی من، نمی خندد امیدم

تا پارسال همیشه فکر می کردم 23 ساله هستم.از پارسال که متوجه شدم وارد سی سالگی شدم احساس متفاوتی دارم.الآن هم باور کردن گذراندن سی سالگی برام سخته اما بعضی وقتها انگار مجبورم این حس را بپذیرم.مدتی تلاش کردم که این باور را در خودم ایجاد کنم که مثلا 25 ساله هستم اما انگار یک چیزی هست که نمیگذارد به خودم دروغ بگویم.اصلاٌ کی میگه که من چند ساله هستم.همین که شناسنامه من تاریخ تولد داره کافی است.آیا باید با انعکاس آینه استدلال کنم.آیا باید با مرور خاطرات گذشته سن و سالم را تخمین بزنم.
من 23 سالگی از دانشگاه در مقطع لیسانس فارغ التحصیل شدم و در همان سال ازدواج کردم.سربازی را خریده بودم و فقط یکی دو ماه آموزش رفتم.در24 سالگی وارد اداره برق شدم.این هفت سال چنان سریع گذشته که باور کردنش برام خیلی سخته.اگه می دونستم این همه سال اینقدر زود میگذرد شاید یک زندگی متفاوت با الآن داشتم.یکی از دلایلی که تصمیم قاطع گرفتم که زندگی خودم و خانواده ام را به هم بریزم و بلند شوم بیام مالزی درس بخونم همین ها بود.
اینکه یکی مرتباٌ به من گوشزد میکرد وارد دهه چهارم زندگی شده ام.اینکه که به همین سرعتی که دهه سوم گذشت دهه های بعدی هم خواهد گذشت.این فکر که همه اش به فکر روزمره بودن چقدر برایم عذاب آور شده رهایم نمی کرد.اما متاسفانه الآن هم یک چیزهای برای سلب آرامش رهایم نمیکند.این نقطه ضعفی است که برای فائق شدن به آن در تلاشم.
بی حوصله شده ام.حوصله نوشتن ندارم.کمتر حوصله مطالعه دارم.نگرانم. نیاز به شنیدن حرفهای مثبت دارم.نیاز به حمایت برای تقویت انگیزه ها دارم.دیدن ایرانیهای متعددی که آیینه یاس می خوانند و آدمهایی که احساس می کنند جوانی را پشت سر گذاشته اند و استرس ورود به آستانه پیری را احساس می کنند نگرانم می کند.نیاز دارم جنبه های مثبت علم آموزی و زندگی جدیدم برایم برجسته شود.
من به امید نیاز دارم.

۳ نظر:

  1. ناشناس۹/۰۹/۱۳۸۷

    salam,khaste nabashi,to khodet nomreie bisti,nabinam az in harfa bezani pas man chi ke mikham badan biam malezi taze lians begiram
    shad zee

    پاسخحذف
  2. ناشناس۹/۱۲/۱۳۸۷

    سلام
    آقای کاظمی
    احسانم
    علیجانی
    شناختید؟
    به منم سربزنید

    www.koocheyekhaki.blogfa.com

    پاسخحذف
  3. ناشناس۱۰/۰۵/۱۳۸۷

    سلام
    در ناامیدی بسی امید است پایان شب سیه سپید است
    هر چند خیلی تکراریه ولی برای من تاثیر گذارترین شعره برای وقتای ناامیدی و خستگی از آدما!

    پاسخحذف

نظر بدهید