صفحات

وبلاگ اقتصادی - اجتماعی

۱۳۸۷ دی ۱۹, پنجشنبه

شور عاشورا


دیروز عاشورا بود.اولین تاسوعا و عاشورا در طول عمرم که در ایران نبوده ام.مرور خاطرات  تاسوعا و عاشورا  از کودکی تا کنون مرور زندگی ماست.ما با تاسوعا عاشورا زاده شده ایم.در کودکی هیجان ده روز محرم و در اوج آن روز عاشورا بالاترین هیجان بود.کارناوال با این عظمت فقط همان یک دفعه در سال اتفاق می افتاد.شب عاشورا تا پاسی از شب بیدار بودیم و با رفقا در کوچه و خیابان و مسجد ،بدون اینکه هیچ کس ایرادی بگیرد.صبح زود برای دیدن شور و هیجان قمه زنی عجله می کردیم.واقعیت مطلب، دیدن صحنه های قمه زنی همیشه برای من کمی ترس داشته است.ولی در کودکی و نوجوانی هیچ وقت دلم نمی خواست دیدنش را از دست بدهم.
آن سالی را یادم هست که قرار بود حاج آقا محمد میردامادی روحانی مسجد مصلی قمه بزند.شور و حال خاصی در مردم بود.قمه زنهای محل به خود میبالیدند.من در تمام مسیر قمه زنی سعی می کردم دنبال وانتی باشم که حاج آقا بر آن سوار بود.یادم هست که در چهره حاج آقا  آنچنان اشتیاقی هم دیده نمی شد.شروع کننده هم نبود.صفر اسمال(یکی از سردسته های قمه زنی) ضربه شمشیر را بر سرش فرود آورد و غرق خون شد.مردم می گفتند چون قمه روی شاخ سرش خورده ،این همه خون فوران کرده است.قمه زنی از مسجد مصلی شروع می شد.نماز صبح به امامت همین حاج آقا محمد برگزار شد.بعد از دعا و تعقیبات و عزاداری مختصری ،سردسته ها به سردستگی افتخاری حاج آقا در آن روز از مسجد به سمت خیابان حرکت کردند.صبحانه های نذری برای قمه زن ها  شیر بود و تخم مرغ جوشانده.یادم هست که یکسال می گفتند فلانی کباب کوبیده برای صبحانه قمه زن ها آماده کرده است.
چند سال بعد آیت الله خامنه ای فتوا بر حرام بودن قمه زنی داد.من آن مواقع دانش آموز دبیرستان بودم.اکثر هفته ها نماز جمعه را به امامت مرحوم آیت الله احمدی شرکت می کردم.جملات آیت الله احمدی یادم هست.گفت:شمشیر که باید بر فرق دشمن فرود آید را بر سر خویش مزنید و زنجیر که باید بر گرده استران فرود آید را بر خویش نزنید.آیت الله احمدی مطمئن بود که مردم به حرفش گوش نمی دهند.برخوردهای محتاطانه او با قمه زنی را کاملاٌ یادم هست.خیلی ها به او انتقاد داشتند.با همه فتواها و فرمانها هیات های قمه زنی ادامه می دادند.می گفتند برخی روحانیون معروف، قمه زنها را تحریک میکردند.ولی بحث بالاتر از این حرفها بود.قمه زنی تمام شدنی نبود.سالی که قمه زنی توسط حکومت جمهوری اسلامی ممنوع شد یک راهپیمایی علیه قمه زنی در شهر راه افتاد.من هم شرکت کردم.ما که تفکرات مذهبی داشتیم با نگاهی متفاوت با بعضی دیگر شرکت کرده بودیم.یادم هست برخی رفقا که به اسلام و مذهب هم بی اعتقاد بودند آنروز شرکت داشتند.خلاصه قمه زنی ادامه پیدا کرد و متوقف نشد.
تعزیه های عاشورا از دیگر شور و هیجانهای دوران کودکی در این روز بود.جذاب ترین صحنه آن نمایش بچه های هم سن و سال ما بود.خیلی از بچه ها آرزو داشتند نقشی از قاسم یا سکینه را داشته باشند.داشتن نقش علی اکبر که خود آرزویی بود بزرگ.من موفق شدم.بواسطه برادرم که تعزیه خوان بود یک بار نقش قاسم و یک بار نقش سکینه را داشتم.
دسته های زنجیر زنی و سینه زنی هنوز هم ابهت قدیم را دارد.پارسال دیدم.چند سال بود که دسته زنجیر زنی محل را ندیده بودم تا پارسال.تعداد زیادی زنجیر می زدند.ابهت دسته های زنجیر زنی آدم را می گیرد.اصلاٌ شما اعتقاد هم نداشته باشی تحت تاثیر قرار می گیری.
اواخر دوره دبیرستان یعنی وقتی هفده هجده ساله بودم دیگر در دسته زنی و زنجیر زنی و قمه زنی مطلقاٌ شرکت نمی کردم.فقط در روضه ها و پای منبرها صحبت ها را گوش میکردم.اما دانشجو که شدم ترجیح میدادم حتی چنین روزهایی را مطالعه کنم یا با دوستان جایی برویم.در طول دوره دانشجویی تکلیف خودم را با اصل و اساس موضوع عزاداری برای ائمه مشخص کردم.طبیعی بود بالاخره هر کسی باید تکلیف خود را با چنین پدیده مهمی در جامعه ما مشخص کند.

دوران دانشجویی و بعد از آن بیش از ده سال گذشت و الآن برای ادامه تحصیل به مالزی آمده ام.چند نفر از دانشجویان ایرانی ،ده شب این دهه را در نمازخانه مجتع مسکونی که در آن زندگی می کنیم مراسم عزاداری برگزار کردند.مداح داشتند و هرشب شام دادند.علاوه بر این سفارت،ده شب مراسم داشت و ظهر عاشورا هم مراسم مفصلی داشت.شام و نهار هم مهیا بود.من تاسوعا و عاشورا را کلاس داشتم.هر دو روز سرم شلوغ بود.روز عاشورا قبل از کلاس دنبال نصب یک نرم افزار بودم  برای درس اقتصاد سنجی.شب که برگشتم خانمم می گفت امروز در مراسم سفارت یک سری  پاکستانی هم شرکت کرده بودند و قمه زنی هم کرده اند.خانمم می گفت حاج آقا روی منبر تذکر داده که این کار را نکنید.علی الظاهر عده ای از همین آقایان پیراهن هایشان را درآورده بودند و همین مساله باعث تذکر مداح یا منبری هم شده بود.خلاصه از ایران به مالزی آمده ام ولی بحث و حدیث عاشورا و عزاداری تا آخر عمر با ما خواهد بود. 

بزرگترین تفاوت امسال این بود که در سالهای گذشته هرسال علاوه برچلو قیمه، آبگوشت هم می خوردیم اما امسال آبگوشت ندادند.

۱ نظر:

نظر بدهید