
از زمان استخدام به مدت ده ماه به عنوان کارشناس مالی اداری مشغول کار بودم.مهر ماه سال 81 با حکم رییس اداره خدمات مشترکین به امور برق شهرستان برخوار ومیمه منتقل شدم.شهرستان برخوارو میمه در سال 86 به دو شهرستان شاهین شهر و شهرستان برخوار تفکیک گردید.قبل از این تفکیک شهرستان برخوارومیمه به عنوان وسیع ترین ناحیه در شرکت توزیع برق استان اصفهان مطرح بود.معلوم بود که شرکت توزیع در نیروی انسانی مشکلات زیادی دارد مگرنه من را به آنجا نمی فرستادند.البته من هم متاسفانه یک کمی معروف شده بودم.در همان سال آقای مهندس کثیری که مدیرعامل شرکت بودند دردوره ای که در مجتمع آموزشی برگزار میگردید در جمع تعدادی از کارشناسان شرکت از من اسم برد و من را به عنوان یکی از بهترین کارشناسان جدیدالاستخدام تشویق نمود.یکی از دلایل این تشویق جملاتی بود که حاج آقا حکمت پژوه مدیر برق مبارکه در مورد کار من به مدیر عامل نوشته بود.آقای حکمت پژوه نوشته بود در طی سه ماه فعالیت در برق مبارکه در آنجا تحول ایجاد کرده ام.همه اینها نشان دهنده این است که وضعیت نیروی انسانی شرکت چقدر در آن روزها ضعیف بوده است.خلاصه با اینکه یک کارشناس با ده ماه سابقه کار و نا آشنا با بسیاری از مسائل تخصصی بودم به عنوان رییس اداره خدمات مشترکین در مهم ترین ناحیه برق شرکت منصوب شدم.یک چهارم درآمد شرکت از محل فروش انرژی مربوط به این شهرستان بود.روز اول که برای معارفه میرفتم آقای ارباب زاده که مدیریت درآمد و خدمات مشترکین شرکت را برعهده داشتند در طول مسیر بیشتر از همه روی یک نکته تاکید داشتند.تاکید میکردند که مدیرامور برق شهرستان برخوار و میمه یکی از بهترین مدیران شرکت هستند و باید نهایت دقت و احترام را در کار کردن با ایشان داشته باشم.مهندس شریعتی مدیر خیلی معروفی بود.هنوز هم با اینکه سالهاست که در شرکت توزیع نیست معروفیت خود را از دست نداده است.الحق که آقای ارباب زاده درست میگفت.مدیر بسیار نازنینی بود.کمتر از پنج ماه با مهندس شریعتی کار کردم اما تواضع و صداقت او را هیچگاه فراموش نخواهم کرد.تا موقعی که در ایران بودم هیچگاه ارتباطم با مهندس قطع نشد .حتی با اینکه چند ماه بعد کلاً از شرکت توزیع به شرکت هدایت برق منتقل شد مرتباٌ به او سر میزدم.در بدو ورود به برق برخوارومیمه نکاتی برایم گفت که خیلی مهم بود.هر چند هیچ مطلبی را نصیحت گونه و از موضع بالاتر نمیگفت و همه چیز را کاملاً صمیمانه مطرح میکرد.معمولاً روزهایی که جلسات تا بعد از وقت اداری طول می کشید من را تا خمینی شهر میبرد و بعد به اصفهان برمی گشت.یکی از مطالب مهمی که تاکید میکرد این بود که من شش ماه وقت نیاز دارم تا با محیط کارم آشنا شوم و بتوانم برنامه ریزی کنم. تا شش ماه هیچ تغییری در روال کار گذشته ندادم.تا شش ماه فقط تلاش میکردم با محیط و شرایط جدید آشنا شوم.البته در این شش ماه اکثر روزها تا شب اداره بودم.بعد از شش ماه متوجه شدم که در چه چاهی افتاده ام.با اینکه جایگزین فردی متخصص ،متعهد و با تجربه شده بودم اما اصل کار اینقدر مشکل بود که مجبور بودم کمربندم را محکم برای چند سال تلاش اساسی ببندم.اما این خیلی مهم بود که برای ایجاد تغییرات عجله نکردم.شش ماه تماشا کردم .شش ماه شناخت و برنامه ریزی و بعد از آن سه سال برای اجرای آنها وقت گذاشتم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
نظر بدهید