حمید که در سوئد زندگی میکند در یادداشتی شعبه IKEA در سوئد را توصیف کرده و نوشته :
وقتی خرید می کنی می تونی بری و مثل یک فروشنده برای خودت صورتحساب صادر کنی و با کارت پرداخت کنی و فروشگاه رو ترک کنی. اگر چه گاهی وقتها یه نفر اونجا هم وایساده ولی کارش معمولا اینه که اگه نتونی حساب کنی کمکت کنه نه اینکه چک کنه که مردم چکار می کنن.
بعد هم سوال کرده که :
اینها که خنگ نیستن و می دونن که دزدی می شه، چرا بی خیال هستند؟ آیا واقعا به مردم اطمینان دارند یا مسئله چیز دیگه ای هست؟
این یادداشت حمید توجه مرا جلب کرد به رستوران های مالزی و خیلی از فروشگاه و سوپرمارکت های بزرگ در مالزی . شعبه IKEA در مالزی مانند وصفی که حمید در مورد شعبه سوئد نوشته است نیست ولی در مالزی اگر کسی بخواهد از طریق دزدی تمام مایحتاج زندگی اش را تامین کند به راحتی میتواند از اکثر فروشگاه ها، بدون استرس دزدی کند و از بسیاری از رستورانها غذا بخورد و از طریق دزدی و بدون هزینه ، زندگی اش را تامین نماید. منظورم این است که ظاهراً چندان مراقبتی در کار نیست. نگهبان ها عمدتاً لباس شیک پوشیده اند و لبخند میزنند و نقش راهنما را برعهده دارند.
شاید با خواندن این چند جمله خواننده ای به نتیجه برسد که مالزی دزد ندارد! این طور نیست. یکی از مشکلات خارجی ها و مخصوصاً توریست ها و دانشجویان در مالزی این است که پول ، موبایل ، کامپیوتر شخصی و دیگر وسایل آنها به سرقت میرود. متاسفانه در اطراف من اکثر دانشجویان حداقل یک بار قربانی این سرقت ها شده اند. ظاهراً که دزدی در مالزی فراوان است و پلیس مالزی هم بعید میدانم نقش پررنگی در کنترل این جرائم داشته باشد. من خودم فکر میکنم که بیشتر این دزدیها توسط مهاجرین و مخصوصاً مهاجرین خارجی انجام میشود و بعید میدانم این مالایی ها با این رفتارهای منظم و مرتبی که دارند خیلی اهل این کارها باشند.
خلاصه اینکه دزدی در مالزی مانند هر جامعه دیگری وجود دارد اما با این حال مدیران فروشگاهها و رستوران ها تدابیر امنیتی خاصی برای این منظور نمی اندیشند. چرا؟
شاید تعداد دزدی هایی که مشاهده میگردد آنقدر زیاد نیست که ضرورتی برای مراقبت های و تدابیر ویژه امنیتی وجود داشته باشد.
پیشنهاد میکنم نظرات ارائه شده در ذیل یاددشت نوشته شده در وبلاگ چارچوب را مطالعه کنید.
قبل از اتمام این بحث دو مثال در ذیل آاورده ام که به صورت غیرمستقیم به این بحث مربوط است.
- تصور کنید که در یک دانشکده ای یا گوشه ای از بازاری یا کنار خیابانی در ایران شخصی تصمیم بگیرد 50 نفر مهمان یک جلسه یا سمینار یا مهمانی را به صرف نهار پذیرایی کند. من حدس میزنم اگر این شخص به اندازه پنجاه نفر مهمانش غذا تدارک دیده باشد بعید است هیچکدام از مهمانها موفق به خوردن آن غذاها بشوند و قبل از اینکه مهمانها برسند همه غذاها توسط رهگذران یا مهاجمین که همگی که مردم عادی و چه بسا تحصیلکرده (مثلاً دانشجویان آن دانشکده هستند) خورده میشود. اما در مالزی اینگونه نیست . در اینجا بعید است حتی یک نفر (البته ایرانی های ساکن در مالزی را مستثنا میکنیم) بله حتی یک نفر غیر از مدعوین از آن غذاها بخورد.
****************************
- روز عید فطر آقای نخست وزیر به رسم هرسال عموم مردم را به منزلش جهت پذیرایی به مدت چهار پنج ساعتی دعوت میکند. مستخدمین و آشپزها با ده ها نوع غذا و شیرینی و میوه و نوشیدنی و به صورت وافر از مردم پذیرایی میکنند . ورود هرکسی آزاد است. مردم شادند و هر کسی با هر دینی و قومیتی در جشن مسلمانان پذیرایی میشود . اما هیچ اتفاقی نمیافتد . کسی برای خوردن عجله ندارد. اگر غذایی مشتری بیشتری داشته باشد مردم محترمانه به صف میشوند و هیچ مشکلی پیش نمیاید. مردم به صف میشوند و برای دیدار و احوالپرسی با نخست وزیر استقبال میشوند. ماهم مثل بقیه مردم به دیدار نخست وزیر مالزی رفتیم. هیچ پلیسی مراقب نبود. به اتفاق خانواده بدون هیچ بازرسی وارد شدیم و با نخست وزیر و چند نفر از وزرا احوالپرسی کردیم و دست دادیم. اولین سوالی که برای ما ایرانی ها پیش میآمد این بود که این ها نگران نیستند که کسی نخست وزیر مالزی را ترور کند. چرا بازرسی بدنی نمیکنند؟
شاید تعداد دزدی هایی که مشاهده میگردد آنقدر زیاد نیست که ضرورتی برای مراقبت های و تدابیر ویژه امنیتی وجود داشته باشد.
پیشنهاد میکنم نظرات ارائه شده در ذیل یاددشت نوشته شده در وبلاگ چارچوب را مطالعه کنید.
قبل از اتمام این بحث دو مثال در ذیل آاورده ام که به صورت غیرمستقیم به این بحث مربوط است.
- تصور کنید که در یک دانشکده ای یا گوشه ای از بازاری یا کنار خیابانی در ایران شخصی تصمیم بگیرد 50 نفر مهمان یک جلسه یا سمینار یا مهمانی را به صرف نهار پذیرایی کند. من حدس میزنم اگر این شخص به اندازه پنجاه نفر مهمانش غذا تدارک دیده باشد بعید است هیچکدام از مهمانها موفق به خوردن آن غذاها بشوند و قبل از اینکه مهمانها برسند همه غذاها توسط رهگذران یا مهاجمین که همگی که مردم عادی و چه بسا تحصیلکرده (مثلاً دانشجویان آن دانشکده هستند) خورده میشود. اما در مالزی اینگونه نیست . در اینجا بعید است حتی یک نفر (البته ایرانی های ساکن در مالزی را مستثنا میکنیم) بله حتی یک نفر غیر از مدعوین از آن غذاها بخورد.
****************************
- روز عید فطر آقای نخست وزیر به رسم هرسال عموم مردم را به منزلش جهت پذیرایی به مدت چهار پنج ساعتی دعوت میکند. مستخدمین و آشپزها با ده ها نوع غذا و شیرینی و میوه و نوشیدنی و به صورت وافر از مردم پذیرایی میکنند . ورود هرکسی آزاد است. مردم شادند و هر کسی با هر دینی و قومیتی در جشن مسلمانان پذیرایی میشود . اما هیچ اتفاقی نمیافتد . کسی برای خوردن عجله ندارد. اگر غذایی مشتری بیشتری داشته باشد مردم محترمانه به صف میشوند و هیچ مشکلی پیش نمیاید. مردم به صف میشوند و برای دیدار و احوالپرسی با نخست وزیر استقبال میشوند. ماهم مثل بقیه مردم به دیدار نخست وزیر مالزی رفتیم. هیچ پلیسی مراقب نبود. به اتفاق خانواده بدون هیچ بازرسی وارد شدیم و با نخست وزیر و چند نفر از وزرا احوالپرسی کردیم و دست دادیم. اولین سوالی که برای ما ایرانی ها پیش میآمد این بود که این ها نگران نیستند که کسی نخست وزیر مالزی را ترور کند. چرا بازرسی بدنی نمیکنند؟
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
نظر بدهید