صفحات

وبلاگ اقتصادی - اجتماعی

۱۳۸۹ آبان ۲۵, سه‌شنبه

در شرایط تورمی ، الزاماً همه چیز گران نمی شود

قیمت اتومبیل پراید طی ده سال گذشته چند درصد گران شده است ؟ آمار دقیقی پیدا نکردم ولی بعید میدانم طی ده سال گذشته قیمت این اتومبیل بیشتر از بیست و پنج درصد افزایش یافته باشد .  از طرفی ظواهر امر نشان می دهد که تقاضا برای اتومبیل پراید نیز طی سالهای گذشته روندی صعودی را طی نموده است .
شاخص قیمت مصرف کننده طی ده سال گذشته چقدر افزایش یافته است ؟ گوش شیطان کر ،  در ایران علی الظاهر قیمت ها طی ده سال گذشته سه چهار برابر شده است . 
آیا منطقی است که شرکت سایپا یا هر کسی ادعا کند که چون همه چیز گران تر شده است پس ما هم باید قیمت پراید را سه چهار برابر کنیم . این ادعا چه بسا که مطرح هم بشود ولی به هر جهت پذیرفتنی نیست . اصلاً شرایط به نحوی پیش رفته است که چنین ادعایی خنده دار هم به نظر می رسد .
این ها را نوشتم که بگویم بعضی از تحلیل گران اقتصادی و نویسندگان ، با استدلال هایی از همین جنس ادعا میکنند که چون طی ده سال گذشته آنچنان تورمی داشته ایم پس الزاماً سایر اقلام باید به همین میزان گرانتر بشود . اما واقعیت این است که قیمت یک کالا  از عوامل مختلفی تاثیر میگیرد .
حالا یک سوال دیگر بپرسم . آیا این استدلالی که خیلی از ما مطرح میکنیم که چون در سالهای گذشته چنان تورمی داشته ایم باید نرخ ارز را متناسب با آن تورم تعیین کرد استدلال درستی است ؟ البته درست است صحبت در مورد نرخ ارز قطعاً بحثش فراتر از این مثال هاست ولی طرح این مثال ها شاید برای بحث و تحلیل مفید باشد . در واقع ما می گوییم که بالا رفتن نرخ ارز فلان اثرات را دارد . مثلاً واردات (قانونی و غیر قانونی ) کاهش می یابد و احتمالاً تولید ملی هم رشد می کند و اشتغال بهتر می شود و ....
این ها استدلال های خوبی است . ممکن است کسی هم به جنبه های منفی اشاره کند و نتیجه گیری کند که بهتر است نرخ ارز کاهش یابد یا از افزایش آن جلوگیری شود .
سوال من این است که آیا استفاده از این استدلال صحیح است که چون شاخص قیمت مصرف کننده فلان درصد افزایش داشته است نرخ ارز نیز بایستی متناسب با این افزایش رشد کند ؟

۱۴ نظر:

  1. ناشناس۸/۲۶/۱۳۸۹

    مرتضی
    همانطور که خودت اشاره کردی بحث نرخ ارز با بحث کالاها متفاوت است. مثالت برای تحلیل می تواند گمراه کننده باشد.
    در پاسخ به سوال آخر، قطعاً جواب منفی است. هیچ "باید"ی بجز توجیه یک سیاست در مقابل سیاست دیگر وجود ندارد. استفاده از تفاوت نرخهای تورم داخلی و خارجی (با توجه به پایین بودن تورم جهانی در مقابل تورم داخلی می توان مسئله را ساده تر کرد و با تورم داخلی کار کرد) این است که نشان دهیم قیمت محصولات خارجی نسبت به محصولات داخلی تا چه حد ارزان شده است.
    مهمترین اثر نرخ ارز اثر آن بر واردات و صادرات است و اگر نرخ ارز بیشتر یا کمتر از تفاوت تورمهای داخلی و خارجی افزایش یابد، به کاهش یا افزایش قیمتهای نسبی محصولات داخلی و خارجی و در نتیجه افزایش و کاهش واردات/صادرات می انجامد.
    اینکه نرخ تورم چه "بایستی" باشد بسته به سیاست اقتصادی دارد. آنچه بر مبنای مقایسه تورم و تغییر نرخ ارز گفته می شود استدلالی است در اثبات اشتباه بودن سیاست ارزی.

    پاسخحذف
  2. ممنون حسین
    در سوالی که پرسیده ام باید کلمه متناسب در جمله « ...نرخ ارز نیز بایستی متناسب با این افزایش رشد کند...» را برجسته کنم . جاههای مختلف دیده ایم که بعضی نویسندگان اینطوری استدلال می کنند که الزاماً باید نرخ ارز متناسب با نرخ تورم افزایش پیدا کند .
    به نظر شما این نوع استدلال کردن صحیحه؟ مثلاً اگر در طی پنج سال حدود 100 درصد تورم داشته ایم باید در مدت مذکور نرخ ارز هم حدود 100 درصد افزایش پیدا می کرده ؟

    پاسخحذف
  3. ناشناس۸/۲۷/۱۳۸۹

    وقتی پای سیاستگذاری در میان است باید و نباید ها بر مبنای جهت سیاست تعیین می شود.
    افرادی که از افزایش نرخ ارز متناسب با تورم دفاع می کنند مدافع سیاست حفظ تقریبی قیمتهای نسبی کالاهای داخلی و خارجی هستند. شخصاً به بیش از این هم معتقدم. نرخ ارز باید بیشتر هم افزایش یابد تا محصولات خارجی گران شوند و تقاضا به سمت محصولات داخلی جابجا شود.

    پاسخحذف
  4. اوکی
    پس منظور حمایت از تولید داخلی است . حالا یک سوال مهم اینه که جایگاه بهره وری در این سیاست که شما فرمودید کجاست؟ به قصد حمایت از تولید داخلی سیاستگزاران اقدامات مختلفی انجام می دهند . مثل تعرفه های تجاری ، سوبسیدها و ... . اگر این سیاست ارزی منجر به افزایش داخلی در کوتاه مدت اما به دلیل کاهش بهره وری منجر به اثرات منفی در میان مدت بشود در واقع نقض غرض شده و تولید داخلی هم در میان مدت یا بلندمدت تاثیر مثبت نخواهد گرفت . خلاصه اینکه با چنین سیاستی برای افزایش بهره وری چه فکری باید کرد؟

    پاسخحذف
  5. ناشناس۸/۲۷/۱۳۸۹

    این دو موضوع ربطی به هم ندارند. می توانی سیاست ارزی را برای حفظ بازار داخلی تنظیم کنی و در عین حال نه سوبسید بدهی و نه تعرفۀ بالا ببندی.

    پاسخحذف
  6. چالش اصلی در بحث ما این است که چرا تولید کنندگان، صادرکنندگان و تعدادی از اقتصاددانان معتقدند نرخ ارز بایستی متناسب و به اندازه تورم افزایش یابد. ( چالش اصلی افزایش متناسب است )
    تا اینجای بحث به اینجا رسیدیم که حسین (irpdonline) معتقد است نرخ ارز باید تا حدی افزایش یابد که محصولات خارجی گرانتر شده و تقاضا به سمت محصولات داخلی جابجا شود. در این حالت دولت (بانک مرکزی ) از طریق کاهش عرضه ارز ، در بازار آزاد دخالت نموده و تلاش می کند نرخ ارز را بالاتر نگه دارد . اتخاذ چنین سیاستی به نفع تولیدکنندگان داخلی خواهد بود. برخی معتقدند چنین سیاستی به رشد اقتصادی هم کمک خواهد نمود که در این مورد می توان نیز بحث کرد . من عرض کردم که شاید چنین سیاستی یعنی تلاش برای حمایت از تولید کنندگان داخلی همانند دیگر سیاستهای حمایتی منجر به کاهش بهره وری در تولیدکنندگان داخلی و در میان مدت ، نقض غرض شده و این سیاست حمایتی اثر خود را ازدست دهد . حسین گفته این دو موضوع به هم ربطی نداشته و سیاستی است برای حفظ بازار داخلی .
    پارسال همین موقع بود که آقای بهمنی رییس بانک مرکزی گفت « نرخ تورم درون نرخ ارز است، ارز خود یک کالا و تابع عرضه و تقاضا است، یعنی بازار تعیین کننده قیمت ارز است؛ بنابراین لزومی به پائین نگه داشتن نرخ ارز نیست، زیرا برای این امر باید ذخایر کشور را مجانی وارد بازار کنیم و یا بالعکس آن به میزانی افزایش دهیم که به فروش نرود.» این جمله آخر یهنی اینکه چه بسا که ببا دخالت بنک مرکزی در بازار بتوان نرخ ارز برای مدتی بالا نگه داشت ولی کمبود متقاضی بر نرخ ارز اثر گذاشته و نرخ ارز کاهش خواهد یافت . خلاصه اینکه جالب است بدانیم جایگاه تعادل عمومی در توصیه های حسین کجاست .

    پاسخحذف
  7. ناشناس۸/۲۹/۱۳۸۹

    جالب بود. مثل گزارشگرهای حرفه ای.
    از آخر به اول: تعادل عمومی در بحث من هیچ جایی ندارد. در بحث بهمنی هم جایی ندارد. ما که در مورد وجود مجموعۀ قیمتهای تعادلی صحبت نمی کنیم که به تعادل عمومی مربوط شود.
    ما قبل آخر: بازار ارز بازار رقابتی نیست. دولت عرضۀ انحصاری را در اختیار دارد. در نتیجه بازار چیزی است که دولت تعیین می کند.
    در مورد نقل قول هم راستش من دوزاری ام درست نیافتاد که منظور ایشان چیست. یعنی چی که نرخ تورم درون نرخ ارز است. یعنی چی که باید ذخایر کشور را مجانی وارد بازار کنیم و ... (شرمنده، ولی من فکر نمی کنم که هر کس جمله اش را پیچاند، پشت این پیچیدگی مفهومی عمیق خوابیده است. به سادگی پیچیدگی بیهوده را مصادف می گیرم با ندانستن. مگر اینکه خلافش ثابت شود)
    پایین نگه داشتن نرخ ار ز بسیار ساده تر از بالا نگه داشتن آن است. کافی است ارز را وارد بازار نکنیم. دولت می توانست ارز را به جای وارد بازار کردن در بازار بین المللی سرمایه گذاری کند.

    پاسخحذف
  8. چه خوب که آقای عباسی حوصله کرد و بحث را تا اینجا ادامه داد . بحث به جای خوبی رسیده است .
    دولت چین تراز پرداختهای مثبت دارد و بخش قابل توجهی از ذخیره ارزی خود را در بازارهای بین المللی سرمایه گذاری می کند . چینی ها منتظر نشسته اند تا یک دولتی اوراق قرضه صادر کند و سریع خود را برسانند در دکان آن دولت و اوراق قرضه آنها را بخرند . خلاصه اینکه چین از طریق سرمایه گذاری در بازار بین المللی ،ارز ذخیره خود را در بازار داخلی وارد نمی کند و نرخ ارز کنترل پذیر تر می شود .
    حالا سوال بعدی اینکه چرا دولت ایران چنین کاری انجام نمی دهد؟ یا به عبارتی دیگر آیا دولت ایران می تواند چنین اقدامی انجام دهد؟ یعنی اساساً برای دولت ایران امکانپذیر هست که سیاستی مشابه با چین اتخاذ کند یا مجبور است که ارز خود را در بازار داخلی خرج کند. متکی بودن بودجه دولت در ایران زبانزد خاص و عام است . در نوسانات نرخ ارز در یکی دو ماه گذشته یکی از بحث هایی که مطرح می شد این بود که شاید دولت با افزایش نرخ ارز به فکر تامین مخارج خودش است . منظور اینکه عدم اتخاذ سیاست نرخ ارز مطابق با توصیه حسین آیا به ساختار اقتصاد ایران مرتبط است؟ آیا اتخاذ سیاست نرخ ارزی مطابق با نظر بسیاری از تولیدکنندگان و اقتصاددانان ، مستلزم وجود پیش شرط های دیگری است؟

    پاسخحذف
  9. ناشناس۸/۳۰/۱۳۸۹

    بحث به خوبی ادامه پیدا می کنه چون نه من به شخص تو کار دارم نه تو به شخص من و هر دو داریم روشن و شفاف باورهای اقتصادیمان را ارائه می کنیم.
    به نظر من دولت ایران می تواند بدون مشکل بزرگ بخشی از ارز خود را وارد بازار نکند. برای این کار هم متکی بودن بودجه به نفت یا هر دلیل "ساختاری" به احتمال زیاد مانعی محسوب نمی شود. می گویم به احتمال زیاد (و نه قطعاً) چون باید دقیقاً ذکر شود که منظور از ساختار اقتصاد چیست تا بتوان در مورد مشکلات احتمالی صحبت کرد.
    امکان دارد دلیل اقتصادی برای نادرست بودن سیاستی که من طرفدارش هستم وجود داشته باشد، اما اینکه ساختار اقتصاد ایران متفاوت از چین است یا مشکلات ساختاری در ایران وجود دارد، دلایل دقیق و موجه نیستند و باعث نمی شوند که من باور به درست بودن سیاست تضعیف ریال را از دست بدهم.
    همچنین از هر نظری که پیش شرطهای ذکر شده در بالا را با دلایل اقتصادی آن توضیح دهد استقبال می کنم.

    پاسخحذف
  10. ممنون
    البته باید بگم که من چند سوال اقتصادی مطرح کرده ام و شما باورهای اقتصادیتان را.در این بحث نکاتی یاد می گیرم و سایر خوانندگان هم شاید استفاده ای بکنند .
    بد نیست مجدداً تکرار کنم که آنچه بیشتر در سوالات مطرح شده در این پست و نظرات ذیل آن ذکر شده است موضوع متناسب بودن افزایش نرخ ارز با افزایش تورم داخلی است نه خود افزایش نرخ ارز . آیا برای تنظیم بازار داخلی و حمایت از تولیدات داخلی الزاماً باید نرخ ارز متناسب یا حتی بیشتر از نرخ تورم داخلی افزایش یابد. چرا؟
    اینکه به ساختار اقتصاد ایران اشاره کردم بیشتر منظورم وابستگی دولت به درآمد نفت است . زیاد گفته می شود که یکی از عوامل موثر در عرضه زیاد ارز به بازار داخلی و در نتیجه غلبه واردات بر صادرات غیرنفتی همین درآمدهای نفتی دولت و وابستگی دولت به این درآمدهاست . آیا این مساله درست است؟ و اگر صحت دارد با این وصف چگونه می توان گفت که این مساله تاثیری بر سیاست دولت در نرخ ارز ندارد؟ منظور اینکه در سیاست گذاری اقتصادی اجباراً باید به صورت سیستمی نگاه کرد و یک سیاستی همچون نرخ ارز را در کنار بقیه عوامل و سیاست ها تحلیل نمود.

    پاسخحذف
  11. ناشناس۹/۰۱/۱۳۸۹

    بله بودجۀ دولت وابسته به نرخ ارز است. ولی این مسئله الزام نمی آورد که این وابستگی باید همیشه حفظ شود. درست بر عکس، این وابستگی مضر به حال اقتصاد است و باید قطع شود. دولتها همواره ترجیح می دهند به آسان ترین روش ممکن درآمد کسب کنند و پول نفت یکی از این روشها است. باید در برابر این تمایل دولتها ایستاد و آن را مهار کرد وگر نه به ورشکستگی اقتصاد می انجامد.
    یکی از مهمترین تلاشها برای قطع وابستگی دولت به پول نفت صندوق ذخیرۀ ارزی، به شکلی که در برنامۀ سوم طراحی شد، (نه آنچه در عمل پیاده شد که فقط نوعی تقسیم غنائم بود)بود. این صندوق مقدار تعیین شده ای از ارز را به دولت می داد و مابقی را از دست دولت دور می کرد. به این ترتیب دولت برای کسب درآمد ریالی مجبور می شد محاسبۀ بیشتری در مورد قیمت دلار کند.
    در نهایت، شخصاً به چیزی به نام نگرش سیستمی باور ندارم. اگر قرار است سیاست ارزی در کنار سیاست دیگری دیده شود باید ارتباط آنها و دلیل اقتصادی این ارتباط روشن شود.

    پاسخحذف
  12. آفرین . به خوب نکته ای رسیدیم.
    اگر بودجه دولت به نرخ ارز وابسته باشد آیا دولت نرخ ارز بیشتر را ترجیح خواهد داد ؟ دولت با تضعیف پول ملی قصد دارد کسری خود را جبران نماید؟ در چنین حالتی اگر دولت چنین نیتی داشته باشد برای کسب درآمد بیشتر پول ملی را چقدر تضعیف میکند . پس چرا این کار را نمی کند؟ یعنی چرا این وابستگی باعث نشده که پول ملی بیشتر تضعیف شود؟
    اینکه گفته ای این وایستگی مضر است تا آخر نظرت همه را قبول دارم به جز بحث نگرش سیستمی. میتونی یک کمی این بحث را توضیح بدی .
    ببین ، فرض بگیریم همزمان با اجرای قانون هدفمند کردن یارانه ها قرار باشد دولت نرخ ارز آنگونه که شما فرموده اید افزایش دهد مثلا نرخ ارز دو سه برابر شود. چه اتفاقی می افتد؟

    پاسخحذف
  13. ناشناس۹/۰۲/۱۳۸۹

    چرا دولت ترجیح می دهد ارز بیشتری مصرف کند به جای اینکه نرخ آن را افزایش دهد؟ به نظر من جواب این است که مصرف بخشی از ارز و در عوض بالا بردن نرخ آن برای دولت هزینه دارد در حالیکه مصرف ارزی که کسب کرده است هیچ هزینه ای ندارد.
    یک بخش هزینۀ افزایش نرخ ارز اقتصادی است. افزایش نرخ ارز باعث افزایش تورم می شود. دولت باور دارد که این اثر تورمی خیلی شدید است. من چنین باوری ندارم ولی باور من مهم نیست. دولت به این امر باور دارد و از افزایش نرخ خودداری می کند. اگر روزی در تنگنا قرار بگیرد (مثل اتفاقی که در اوایل دهۀ هفتاد افتاد) نرخ ارز را جابجا خواهد کرد.
    بخش دیگر آن در حوزۀ اقتصاد سیاسی جا می گیرد. نرخ ارز پایین به نفع وارد کننده و به ضرر تولید و صادر کننده است. صدور مجوز وارد کردن کالا به ایران هم در اختیار دولت است. تصمیم گیران از این اختیار به عنوان منبع درآمد و نفوذ استفاده می کنند. مجوز واردات به وارد کننده می دهند و حمایت او را می خرند. وارد کنندگان عمده در ایران همیشه ارتباط خیلی نزدیک با تصمیم گیران داشته اند.
    مخالفت من با نظریۀ مبهمی به نام نگرش سیستمی هم بیشتر در این مقوله می گنجد که من آن را در راستای تئوری "همه چیز به همه چیز ربط دارد" می بینم.
    منکر این نیستم که برخی سیاستها بر هم اثر می گذارند ولی این را نگرش سیستمی نمی دانم.
    مثلاً اگر کسی معتقد است که سیاست ارزی و سیاست یارانه ها بر هم اثر می گذارند، باید بتواند این ارتباط را توضیح دهد.
    [حالا خوب شد؟ توپ رو شوت کردم تو زمین خودت مرتضی خان. اگر معتقدی به دلیل سیاست یارانه ها نباید ارز رو زیاد کرد، بفرما این گوی و این میدان. شوت کن ببینیم! ما خیلی مخلصیم]

    پاسخحذف
  14. ای کاش این همه انرژی که صرف بحث نرخ ارز می گردد به ریشه های آن اختصاص داده می شد . ریشه های این مساله را خودت خوب گفته ای .تا وقتی که همه چیز در اقتصاد ایران به دولت ختم می شود و دخالت دولت در همه جا مشهود است اقتصاددانان باید اولویت را برای این مساله بگذارند .
    (توپ را انداختی در زمین یک نابلد . شوت من تا دو سه متر بیشتر برد ندارد!)

    پاسخحذف

نظر بدهید