صفحات

وبلاگ اقتصادی - اجتماعی

۱۳۹۰ مرداد ۱۵, شنبه

امیدوار باشیم؟ مهاجرت کنیم؟

در پست قبلی به یاس و ناامیدی در جامعه اشاره شد. در دو ماه گذشته (خرداد و تیرماه)در ایران و در مراودت با دوستان و هموطنان در حال مقایسه نگرش مردم با سه چهارسال پیش ( سالهای قبل مهاجرت) بودم . یکی از راحت ترین مثالهایی که  به عنوان نشانه ای از یاس و ناامیدی می توان  مطرح کرد گسترش این احساس است : باید از این کشور رفت. تقریباً همه یک توصیه مشترک ارائه می کردند: به ایران برنگرد. نکته جالب توجه این است که غالب این توصیه کنندگان هیچگاه از مرزهای ایران خارج نشده اند یا اگر مسافرتی داشته اند صرفاً چند روزی را به منظور سیاحت یا زیارت در هتلی مطبوع به استراحتی گذرانده اند. بسیاری از افرادی که  توصیه میکنند هر کس می تواند باید از ایران برود نه شناخت تجربی ازدنیای نا شناخته خارج از ایران دارند و نه قصد جدی برای مهاجرت . اما با احساسی آتشین به کسانی که از ایران مهاجرت کرده اند توصیه میکنند برنگرد. این شور و اشتیاق به ناکجاآباد و این همه توصیه و سفارش و یا تلاش برای نبودن در ایران از کجا ناشی می شود ؟
وقتی قرار بود مهاجرت کنم بسیاری  توصیه می کردند بعد از پایان تحصیلات به کشور خودت برگرد و در کشور خودت خدمت کن . امسال هیچ کس حتی یک نفر چنین توصیه ای نکرد. در طی دو ماه اقامت در ایران افرادی مختلفی در مورد علاقه مندی به مهاجرت از ایران صحبت و یا حتی مشورت کردند. بسیاری از این افراد علاقه مندی خود را در با این توصیه که هر کس رفته نباید برگردد مزین می کردند. چرا؟
حدس می زنم طی این دو ماه بارها با این سوال مواجه شدم که آیا قصد برگشت به ایران دارم؟ همه پرسش کنندگان دوستان صمیمی یا اقوام و یا افراد نزدیک نبودند. بعضی از پرسش کنندگان رهگذرانی بودند که از دور اندک آشنایی داشتند با این حال علاقه مند بودند این سوال را بپرسند. عموماً در پاسخ به این سوال جواب این بود که هنوز تصمیم نگرفته ام . در جواب چند نفر از دوستان اظهار تمایل خود برای برگشت به ایران را اعلام کردم. هیچ کس استقبال نکرد. همه بالاتفاق توصیه میکردند برگشت کار درستی نیست. یکی از دوستان که دارای تحصیلات عالی (درحد دکترا) است و شرایط اجتماعی و شغلی بسیار خوبی دارد علاوه بر ارائه همان توصیه مشترک پرسید چرا قصد برگشت داری؟ گفتم خیلی عجیب است. همه از کسی که قصد برگشت به کشور خودش را دارد استدلال می خواهند . اگر کسی قصد داشته باشد کشورش را ترک کند باید استدلال داشته باشد اما موقعیت برعکس شده همه از کسی که قصد برگشت به کشور خودش را دارد استدلال محکم مطالبه میکنند. چرا؟
شاید به این دلیل که یاس و نا امیدی روندی افزایشی داشته است.

 یاس و نا امیدی آفتی بزرگ است. اگر مهاجرت بتواند خود منبعی برای امید و امیدواری باشد مطلوب است. اما اگر مهاجرت خود منبعی برای گسترش یاس و ناامیدی باشد بعید می دانم مشکلی از مشکلات ما حل کند. چاره ای به جز امیدواری نیست. همه باید امیدوار باشیم. مخالف و موافق باید امیدوار باشند. برآیند این امیدواری تلاشی است مثبت برای سازندگی و توسعه . اگر کسی فکر می کند نظام سیاسی کنونی تنها را حل توسعه ایران است باید امیدوار باشد و در مقابل اگر کسی دیدگاهی متفاوت از این دیدگاه دارد او  نیز باید امیدوار باشد. هر دو دیدگاه باید با امیدواری تلاش کنند. اگر کسی تصور میکند هیچ راه حلی وجود ندارد حداقل این است که به خودسازی امیدوار باشد . اگر کسی شغل مناسبی ندارد باید همه تلاشش را برای تحولی مثبت خرج کند. اگر کسی بیکار است و جویای شغلی مناسب باید با گسترش مهارتهای خود در تلاش ایجاد موقعیتی شایسته تلاش کند . خلاصه هر کسی با هر تفکری و با هر خصوصیاتی باید امیدوار باشد . باید امیدوار بود. 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

نظر بدهید